سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاس و آفتابگردونش
 
آخرین مطالب
لینک دوستان

1- 

سال تحصیلی برای من و شاگردان اولین سال تدریس حرفه ایم تمام شد. البته چندان هم حرفه ای نبودم شاید! چشمکپوزخند

5-6 تا 20 و دونفر هم افتاده داشتم که هیچ مدله نمیشد پاسشون کرد!

و جالب ترین نمره هم مال کسی بود که از ابتدای سال مدام تک میگرفت اما خدا رو هزاران مرتبه شکر با جذابیت هایی که از کلاس و درس دیده بود (به گفته خودش) نمره هاش خیلی پیشرفت کردن و نهایتا 3-4 اش شد 19/75 !!! (جا نداشت بهش 20 بدم!)

خداروشکر که تمام شد و بار مسئولیت از دوشم رفت... حالا درک میکنم که برای یه معلم یا استاد چقدرررررررررررر میتونه باعث خوشحالی باشه که شاگردانش به موفقیت برسن و روزی کسی بشن برای خودشون... "کسی شدن" هم اصلا به معنای دکتر و مهندس شدن نیست!! امیدوارم پیش از هر چیز انسانهایی باشن که در هر جایگاه و حرفه ای با مسئولیت پذیری و وجدان عمل کنن...

 

2-

یکی از وبلاگهای دوستان بعد از مدت ها آپ شد، پستی که ای کاش هیچ وقت نوشته نمیشد... اتمام یک زندگی مشترک 11 ساله که با عشق هم شروع شده بود... با "باران کوچولویی" که حالا دیگه فرزند طلاقه...

خیلی دلم سوخت...

پست هاشونو از چند سال پیش مرور کردم که ببینم چی شد که به اینجا رسیدن... چند تا نکته بدجوری برام هایلایت شد:

اولا اینکه خیلی از جدایی ها نم نم اتفاق میوفته و باید مواظب لحظه لحظه های زندگیمون باشیم که عملکردهای هر لحظه مون، دقایق و ساعت ها و روزها و سالهامون رو میسازن...

دوم اینکه هیچ وقت هیچ چیز رو به زور از خدا نخوایم (چیزی که خودمم بهش رسیدم متاسفانه...) چرا که ما هیچ وقت نمیتونیم از آینده و جوانب خیلی چیزها سر در بیاریم... این دو کبوتر عاشق سابق هم بچه دار نمیشدن و "باران" حاصل IVF بود... نمیدونم شاید اگر خودم هم باشم چنین کاری رو انجام بدم و مسلما خیلی هم دعا میکنم که خدا بهم یه دسته گل و حس زیبای مادری رو بده اما... یه جورایی خوندن پست های سابقشون بهم میگفت: "اصرار نکنید! بچه ای نباید وارد زندگی شما بشه"

سوم اینکه خیلی چیزها رو نمیشه با زور به یک زندگی آورد، چیزهایی مثل اعتماد رو... اعتماد و عشق اینطوری نیستن که به طرف مقابلمون مدام بگیم بهم اعتماد کن و دوستم داشته باش و... همین که عملکردها درست باشه، همین که دروغ و خیانت و بدقولی نباشه، اعتماد و عشق مهمون خونه هامون میشن اما وای به روزی که اینها وارد شن و ما باز هم به عشق و اعتماد اصرار کنیم که: "بفرمائید تو! دم در بده!!"

 

 

به نظر شما چه چیزهایی واقعا ارزششو داره که یک آدم که روزی با کلی امید و آرزو وارد زندگی مشترکی شده، علایق و عشق و شور زندگی و احیانا فرزند و... رو رها کنه و دوباره مجرد بشه؟


به نظرتون تفاوت های سلیقه ای و اعتقادی و شخصیتی و اون دسته از اهداف شخصی غیر مشترک (که البته کم و بیش در هر خونه ای هست) چقدر موثرن و از چه حدی بیشترش این ارزش رو داره که دو تا آدم بعد از سالها وابستگی، برای همیشه از هم جدا شن؟


[ سه شنبه 92/3/14 ] [ 3:45 عصر ] [ آفتابگردون ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

وقتی تو نیستی بلاتکلیفم مثل گل آفتابگردون در روزهای ابری...اللهم عجل لولیک الفرج...
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 188443