ششم شهریور ماه 91

پایان سومین ماه زندگی مشترک ما بود

شناسنامه ی یاس بیست و پنج ساله شدنشو نشون میده

هر چند سالروز آمدنش به این دنیا ششم دیگریست!

ماجراها داره این عدد برای خودش!!

علاوه بر اینها ششم برای من و یاس معنای خاصی داره که بماند ...

.

.

.

.

.

.

و زادروز دو تن از عزیزانمون هم ششم هست... عزیزترینشون خانوم گل...

پ.ن: در همین روز متوجه شدم آمار بازدید از وبلاگ یاس و آفتابگردونش از 30.000 نفر هم گذشته! شاید در وبلاگهای پیشین آمار بازدیدها برام مهم بود، اما در این جا کیفیت ارتباطاتم برام خیلی مهم تر از کمیت مخاطبین بوده، امروز با یه حساب سرانگشتی دیدم که تعداد بازدید کنندگان ثابت وبلاگم به طور متوسط 5-10 برابر نظراتی هست که دوستان برای هر پستم میذارن که البته طبیعت وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی هم این هست که آدم خیلی وقت ها مخاطب خاموش هستش -حتی خودم در مورد خیلی از وبلاگ ها چنین مخاطبی بودم.- طی مدتی که از نوشتن خاطرات و دغدغه هام تو این خونه مجازی میگذره دوستانی بودن که بعد از مدت ها و بعضا فقط با یک یا دو نظر اعلام حضور کردن و گفتن که مدتها همراهم بودن ولی به دلیل خاموش بودن رمز مطالب خاص رو نداشتن. امروز به ذهنم رسید به مناسبت این آمار از دوستان خاموشم خواهش کنم که با یک نظر هر چند کوچک روشن شن! -تا بتونم رمز یکسری مطالب آتی رو هم به واسطه همین آشنایی بیشتر در آینده نزدیک بهشون بدم.- از دوستان روشن و نیمه روشن هم درخواست دارم اگر حرفی، نظری یا انتقاد و پیشنهادی برام دارن حتما بگن. یه جورایی دوست دارم حس خواننده های وبلاگم رو در مورد خودم و نوشته هام و داستان زندگیم بدونم. منتظر نظراتتون هستم. امیدوارم دوستان خاموشم رو هم بیشتر بشناسم!