امتحان داشتم
امتحان درسی رو که بی اغراق سخت ترین درس دوران لیسانسم بود
یاس هم همون روز دو تا امتحان با هم داشت!
هیچ کدوممون نرسیده بودیم درست و حسابی درس بخونیم
شب زنده داری و مطالعه تنها راه چاره بود!
اون هم برای یاس و آفتابگردونی که از صبح سرکار و در حال دوندگی بودن
دیدم یاس داره سر جزوه ش خوابش میبره
حق داشت... از صبح زود تا غروب آفتاب سر کارش بود
فکر چاره کردم!
فکر بکری که شاید روزی به کار شما هم بیاد!!
با یک عدد کرانچی فلفی جدید خستگی و خوابمون سر و ته شد!
تا اعماق وجودمان آتش گرفت!!!
باور ندارید امتحانش کنید!
لیوانی از آب هم کنارتان داشته باشید لطفا!
پ.ن1: خدا رو شکر... هزاران مرتبه
پ.ن2: کاش قبول شم... احتمال افتادنم بیشتره :-(
پ.ن3: اگر چیتوز میفهمید چه تبلیغ بی نظیری براش کردم که حتی میتونه از این به بعد با قلم چی و گاج و ماهان و انوار دانش و... رقابت کنه حتما بهم مدال افتخار میداد! کرانچی بخورید! خواب را شکست دهید! بیشتر درس بخوانبد!! مگه نه؟؟؟
بعدا نوشت: درس مذکور را با کمک های بی دریغ استاد گرانقدر پاس شدیم! گاهی وقت ها چقدر "10" لذت بخش میشود!!