یاس و آفتابگردونش | ||
گاهی فقط شاید گاهی! آدم میمونه حقشو از کی بخواد!! اصلا چی رو بخواد و چی رو نخواد! میمونه کی حق داره و کی نداره میمونه چه کاری رو بهتره انجام بده و چه کاری رو نه میفهمه که دنیا چقدر پیچیده ست و میفهمه که چقدر نمیفهمه!! و رنگارنگ مینویسه تا روحیه شو شاد کنه! :دی
پ.ن 1: تا ما اومدیم بریم دنبال یه خونه ی فسقلی، همه چی کشیده بالا! به خصوص قیمت رهن و اجاره مسکن و این برای ما یعنی....... پ.ن 2: ماشین نداشتن معضل بزرگیه! به خصوص بعضی وقت ها که بهش شدید نیاز داری، به خصوص وقتی که اطرافیانت و نزدیک ترین هات در این شرایط خاص هم حتی ماشین شونو دو سه ساعت هم قرض نمیدن بهت! اونم در حالی که اصلا نیازی بهش ندارن و گوشه ی پارکینگ داره خاک میخوره پ.ن 3: برکات خداوند رو حس میکنم و میبینم، برکاتی که به زندگی متاهلی میده، ولی امان از اونهایی که نمیبینند و نمیخوان که ببینن پ.ن 4: امروز در عرض کمتر از 3 ساعت یه مقاله نوشتم! میشه گفت اولین مقاله ی رسمی مو! البته مطالعات قبلی به فشردگی زمان خیلی کمک کرد. حالا موندم طرفی که میخوندش پیش خودش فکر کنه: عجب داستان علمی تخیلی جالبی!! :دیییییییییییییی پ.ن 5: چه حالی داره که باخبر بشی 3 تا از دوستانت همزمان باردارند! پ.ن 6: ای خدا... التماس دعا... [ پنج شنبه 90/5/13 ] [ 11:45 عصر ] [ آفتابگردون ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |