یاس و آفتابگردونش | ||
چند وقتیه که یاس به شدت به یک لپ تاپ فکر میکرد و البته از لحاظ کاری هم واقعا به کارش میومد و بهش نیاز داشت. از یه طرفم من مدتی بود که فاتحه ی گوشی موبایلم به شدت خونده شده بود! طوری که مامانم گوشی شو داده بود دستم که کارم لنگ نمونه و من به شدت عذاب وجدان داشتم که گوشی مامانو گرفتم... آخه خیییییییلی گوشیشو دوست داشت و ازش مراقبت میکرد. دیروز در یک اقدام انتحاری! پدر شوهر محترم برای یاس یک عدد لپ تاپ و برای من هم به مناسبت روز زن یک عدد گوشی موبایل خریدن! یاس و آفتابگردون: دست پدرشوهر و مادر شوهر و سایر دست اندرکاران واقعا درد نکنه! من که یه نفس راحت کشیدم بعد از مدت ها... این گوشی های قشنگم آبرومو واقعا برده بودن! هر بار دوستام میدیدنم میگفتن: آفتابگردون! گوشیت بازم پیرتر شده!! دیروز خانم گل جانم هم به مناسبت همین روز بهم یه بلوز خوشگل قرمز-صورتی داد. دست گلش درد نکنه البته ما هم امسال کادو دادیم ها! آقای همسر زحمت کشیدند و رفتیم برای مامان هامون هر کدوم یک عدد بلوز خوشگل خریدیم (مثل هم هستن فقط یک ذره مدلهاشون فرق میکنه، گفتیم شاید بخوان جلوی هم دیگه بپوشن زیاد شبیه نباشه! اینم از ماجراهای اولین روز زن آفتابگردون... راستی مال شما چطور بوده؟!
پ.ن1: کمی با تاخیر ولادت حضرت فاطمه ی زهرا (س) و روز گرامیداشت مقام مادر و زن رو به همه ی مامانای گل و خانم های عزیز تبریک میگم... پ.ن2: هنوز تو فکر بیمه ام... اونقدر نگرانشم که شبها خواب عمل جراحی و بیمه و... رو میبینم... ...............
[ پنج شنبه 90/3/5 ] [ 1:47 عصر ] [ آفتابگردون ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |