سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاس و آفتابگردونش
 
آخرین مطالب
لینک دوستان

بیست و دو سال گذشت...

با همه ی پستی ها و بلندی هاش...

در آغاز بیست و سومین سال م...

هر سال روز تولدم احساس بزرگتر شدن میکردم و خوشحال بودم از این بزرگتر شدنم...

امسال اما فرق میکنه برام...

خوشحال هستم اما حقیقت اینه که خوشحالی سالهای قبل رو ندارم...

خیلی دلم پر درده...

چقدر باید در مقابل فرهنگ ها و اعتقادات اشتباه تسلیم شد و صبوری کرد؟؟؟

محرم نزدیکه...

بعدشم صفر...

3 ماه دیگه.................

و حدالقل تا اون زمان هیچی.................

چقدر دلم پر درده... اونقدر که نمیدونم از کجاش بگم و چطوری غم هاش رو فریاد بزنم...

همه ش فکر میکردم که امسال روز تولدم بعد از سالها آرامش پیدا میکنم و از ته دل خوشحالم... اما نشد...

میتونست اینطوری نباشه... اونم بعد از این همه انتظار... از حق نگذریم میتونست خیلی بدتر هم باشه... تا همین جاشم خدا رو شکر... به خدا قسم که حرفهام ناشکری نیست و به خدا شکایتی ندارم....! دلم از دست فرهنگهای اشتباه و ظلم های آشکاری پره که مطمئنم خداوند هم به هیچ وجه ازشون راضی نیست...

فقط حرفای مادر شوهرم و اعتمادم به قولهای ایشون و یاس آرومم کرده فعلا و منتظرم...

بگذریم...

یعنی سال دیگه تو این روز چطوریم؟ اصلا زنده م؟ کجام؟ چه میکنم؟ چه حالی دارم؟ خییییییییییییییییییلی برام غیر قابل پیش بینیه...

 

 

پ.ن1: مامان امروز قشنگ ترین حرفی رو بهم زد که تو تمام سالروزهای تولدم شنیدم. مامان گفت:  از خدا تشکر کن که لایق بنده بودن دونستت و آفریدت... حالا دارم با خودم فکر میکنم که واقعا لایق بودم؟؟؟ ای کاش بودم.................

پ.ن2: دو روز پیش دختر خاله ی یاس اولین نوه ی خانواده ی مادریشو به دنیا آورد. یه دختر تپل که هنوز ندیدمش! ولی امروز میرم براش کادو بخرم. بعد از کلی گشتن یه سارافون خیییییییییییییییییلی ملوس دیدم که فکر کنم خیلی به یه دختر ناز و کوچولو بیاد!

پ.ن3: هر کی میخواد کادوی تولد بفرسته برام بی تعارف بگه تا آدرس پستی بفرستم براش!

پ.ن4: التماس دعا...


[ دوشنبه 89/9/8 ] [ 10:32 صبح ] [ آفتابگردون ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

وقتی تو نیستی بلاتکلیفم مثل گل آفتابگردون در روزهای ابری...اللهم عجل لولیک الفرج...
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 141
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 188219