یاس و آفتابگردونش | ||
امروز سر کلاس ژنتیک بودم. مثل همیشه عاشقانه به درس استاد گوش میکردم! همیشه تو این کلاس ژنتیک، کار به جاهای باریک میرسه! البته بماند که چطوری، اما خلاصه کلاسیه که همیشه یه معادله برای حل کردن داره و این خیییییییییلی جالبه. آخر کلاس که شد، یکی از همکلاسی های محترم رفت و از استاد یه سوالی پرسید. من فقط جواب آخر استاد رو شنیدم که گفت: به هیچ وجه نمیتونن بچه دار بشن! برام جالب شد ببینم قضیه از چه قراره. رفتم و از اون دختر خانم همکلاسی ماجرا رو پرسیدم... دیدم جالبه که برای شما هم بگم، و کلا وظیفه ی اطلاع رسانیمو حدالقل در رشته ی خودم انجام بدم. خدا رو چه دیدید! شاید یک روز شما هم به مورد مشابهی برخوردید و با خوندن این مطلب انگیزه ای پیدا کردید که جلوی ضرر و تباه شدن زندگی چندین نفر رو بگیرید...
شاید ماجرا به نوعی تکراری باشه. اما... بخونید و خواهشا اگر روزی گذرتون به چنین مساله ای افتاد جلوشو بگیرید...
سالها پیش یه خواهر و برادر، با یه خواهر و برادر دیگه ازدواج میکنند، طوری که خانم ها هم زن داداش بودند برای هم و هم خواهر شوهر! و آقایون هم... هر کدومشون بچه دار میشن. یکی دختر و دیگری پسر... سالها میگذره و این دختر و پسر جوون به سن ازدواج میرسن. هر کدوم میرن دنبال زندگی و سرنوشت خودشون و فردی رو برای ازدواج انتخاب میکنند... همه چیز خوب بوده تا اینکه... پدر ها و مادر ها اصرار میکنند که الا و بلا شما دو تا باید قید کسانی رو که انتخاب کردید برای ازدواج بزنید و با هم ازدواج کنید!! هر چه تلاش میکنند این دختر و پسر، تو گوش خانواده هاشون نمیره که نمیره... با قهر و دعوا و اجبار، این دختر و پسر بیچاره قید انتخاب های خودشون رو میزنند و با هم ازدواج میکنند... مدتی میگذره و صاحب فرزند میشن... یک فرزند بسیار زیبا و بلند قامت... اما عقب مانده ی ذهنی.......... تصور کنید که چه فشاری روی خانواده وارد میشه... علاوه بر دختر و پسر جوونی که باید همه ی شور و نشاط و آرزوهاشونو پای یک فرزند عقب مانده (که به راحتی میشد از تولدتش جلوگیری کرد) بگذارند... همون پدر و مادر های نا آگاه و یک دنده هم غرق در فشارهای روحی و مالی و بار سنگین عذاب وجدان میشن.... زوج جوان باز تصمیم میگیرند صاحب فرزند بشن تا شاید... 5 بار بارداری و هر بار سقط به علت مشکلات ژنتیکی جنین... و هر بار تصور کنید که چندین و چند میلیون تومان هزینه ی تشخیص ژنتیکی و سقط و... علاوه بر همه ی دردهای روحی و جسمی به خصوص برای دختر جوان قصه...(قصه که چه عرض کنم... کاش قصه بود........) حالا بعد از حدود 10 سال زندگی، با داشتن یک فرزند 9 ساله ی عقب مانده، دنبال راه چاره ای میگردند که وجود نداره... حتی تلقیح مصنوعی هم نمیتونه بهشون کمک کنه چون ذاتا ژن هاشون بهم نمیخوره...
همه ی اینها به کنار... همکلاسیم با غم عظیمی تو چهره ش میگفت که این آقای محترم، وقتی اوضاع رو دیده، رفته دنبال زندگی و عشق و صفای خودش! و هر کاریم که دلش میخواد داره میکنه! و این دخترک بیچاره ست که به پای فرزندش نشسته، با غم خیانت ها و بی خیالی های همسر و پدری که... آه................................. کاش هیچ غمی تو دنیا وجود نداشت....... سر کلاس ژنتیک گه گاه چیزهایی میبینیم و میشنویم که آرزو میکنیم ای کاش هیچ وقت وجود نداشتن... قدر سلامتی خودتون و خانواده تونو بدونید....
پ.ن: خواهشا خواهشا خواهشا قبل از ازدواج حتما حتما حتما 2 تا مشاوره رو انجام بدید: 1- مشاوره ی روانشناختی که خیلی خیلی خیلی مهمه 2- مشاوره ی ژنتیک (به خصوص افرادی که هر گونه نسبت فامیلی با هم دارند، علاوه بر تست تالاسمی که اجباره، تست کامل ژنتیک رو هم انجام بدن)
به خدا قسم که این هزینه ها و وقت گذاری ها می ارزه... صحبت یک عمر زندگیه... راحت از کنارش نگذرید... خیلی وقت ها میشه جلوی ضرر رو گرفت... هر چند گاهی به خواست خداوند و برای آزمایش بندگان این اختلالات و عقب ماندگی های ذهنی و جسمی پیش میاد، اما عقل سلیم حکم میکنه که ما تلاش خودمون رو در جهت به حدالقل رسوندن احتمال بروز این اختلالات به نحو احسنت انجام بدیم، حدالقل اینطوری دیگه وجدانمون راحته و هر اتفاقی که بیوفته، آزمون الهی میبینیمش و نه سهل انگاری خودمون...
[ چهارشنبه 89/8/12 ] [ 6:16 عصر ] [ آفتابگردون ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |