|
یاس و آفتابگردونش 
| ||
|
هیچ وقت فکر نمیکردم دلایلم برای ادامه ی زندگی و زندگی مشترک چیزهایی بشه که این روزها هست... یا زندگی من خیلی عجیب و پیچیده شده یا رسم زمانه اینه! کاش آدم میتونست اونطور که باید تجربیاتش رو به اطرافیان و نسل بعد منتقل کنه کارهایی که باید میکردم و نکردم و کارهای که نباید و ... و چقدر حسرت میخورم وقتی کسی رو میبینم که میخواد اشتباهات یا کوتاهی های منو تکرار کنه و عملا نمیتونم تاثیری روش بذارم و حقیقت مساله رو براش روشن کنم نباید بی انصاف بود! شاید روزی کس دیگری هم خواسته بود که منو روشن کنه و نتونسته بود! هر چند هز چقدر فکر میکنم چنین فردی رو به یاد نمیارم! خیلی ها بودن که خواستن جلوی خیلی از کارهای اشتباهم رو بگیرن، اما نه با دلایل درست نه اونطور که قانع بشم بلکه با عناوینی که همین امروز هم برام منطقی نیستن! ای کاش کسی بود که با منطق درست و دلایل محکم راهنماییم میکرد نمیدونم شایدم بود و من ندیدم... اما انصافا در مورد من یکی که چنین فردی هرگز حضور پررنگی در لحظه های حساس زندگیم نداشت طوری که درگیرم کنه و اثز بخش باشه کاش من بتونم برای کسی -شاید حدالقل روزی برای فرزندم- این اثر بخشی مطلوب رو داشته باشم یادم بمونه که منطق صحبت کردن و راهنمایی، باید و باید از دید طرف مقابل و متناسب با نیازها و چالش ها و درک ذهنیش باشه و با مثال های صادق از موارد مشابه و ملموس که جدا موثرند. [ سه شنبه 92/9/12 ] [ 2:17 عصر ] [ آفتابگردون ]
[ نظرات () ]
25 بار تمام روزهای سال رو مرور کردم و امروز اولین روز از 26 امین دور است باورم نمیشه... دقیقا به نیمه ی جوان ترین دهه ی عمرم رسیدم... و امسال بزرگترین تفاوت رو با همه ی سالهای عمرم تجربه کردم چقدر غرق در حکمت ها و رحمت های پروردگارم و در پی تثبیت افکار و عقاید و بینش ام از جهان هستی ام... 25 ساله شدن اتفاق خاصی ست! به یاد خاص بودن تولد 18 سالگیم افتادم... با همه ی تفاوت هاش... بیش از پیش باید خودم رو برای مبارزه و رویارویی با پستی ها و بلندی های زندگی آماده کنم... [ شنبه 92/9/9 ] [ 9:2 صبح ] [ آفتابگردون ]
[ نظرات () ]
|
درباره وبلاگ  وقتی تو نیستی بلاتکلیفم مثل گل آفتابگردون در روزهای ابری...اللهم عجل لولیک الفرج... | |
| [قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] | ||
