• وبلاگ : ياس و آفتابگردونش
  • يادداشت : پياده روي با آدامس ذكر!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 12 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چه جالب.من هميشه پياده ميرم کلاس .البته يه ربع بيست دقيقه بيشتر تو راه نيستم.يه نذر بزرگ صلوات داشتم که ميخواستم تو راه که ميرم يه مقدار از اونم ادا کنم( مسير هم خلوت از کنار يه پارک بزرگ هم رد ميشه هوا هم خووووب ديگه فکر کن چي ميشه) بعد اصلا نتونستم بشمارم خيلي سخت بود.بعضي وقتا هم وسطش حواسم پرت ميشد ميرفت يه جا ديگه.خالاصه ديمي صلوات فرستادم نذرم رو هم جدا با تسبيح.يه ذره توضيح بده چه جوري بشماريم ذهني.

    اين قضيه مال ماه رمضون بود.نذرم تموم شد ولي جالبيش اينه که هر وقت از اون مسير رد ميشم ناخودآگاه صلوات ميفرستم.