سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاس و آفتابگردونش
 
آخرین مطالب
لینک دوستان

یک سال گشت...

شاید هم گرد شد!

سال گذشته در همین روز و همین ساعت بود که بعد از 6 سال روزهای سخت، به عقد همسرم در آمدم تا عمری آرامش و آسایش داشته باشم...

الان دیگر 7 ساله شدیم!

از طرفی هم 1 ساله

از طرف های دیگر هم عدد های دیگر!!

خدا میداند که تکلیف سختی های پس از این و تکلیف آرامش زندگیمان از این به بعد چگونه خواهد شد...

پ.ن: با همه ی بالا و پائین ها و دردها و سختی های این یک سال و سالهای پیشتر، باز هم از همسرم ممنونم که خودش را کنار نکشید و با همه ی دردهای دل و روح و جسمش، در صحنه ماند...


[ جمعه 91/1/11 ] [ 12:27 عصر ] [ آفتابگردون ] [ نظرات () ]

مردان هم قلب دارند....فقط صدایش..یواش تر از صدای قلب یک زن است....
مرد ها هم در خلوتشان برای عشقشان گریه میکنند....شاید ندیده باشی..اما همیشه اشک هایشان را در آلبوم دلتنگیشان قاب میکنند..
هر وقت زن بودنت را میبینم...سینه ام را به جلو میدهم.....صدایم را کلفت تر میکنم...تا مبادا...لرزش دست هایم را ببینی...
مرد که باشی...دوست داری....از نگاه یک زن مرد باشی...
... نه بخاطر زورِ بازوها!
مثل تو دلتنگ میشوم.. ولی.گریه نمیکنم...
بچه میشوم....بهانه میگیرم...
تو این هارا خوب میدانی....
تمام آرزویم این است که سر روی پاهایت بزارم....
تا موهایم را نوازش کنی..
دوست دارم بدنت را بو کنم...
عاشق بویِ موهایت هستم!
من بیشتر از تو به آغوش نیاز دارم.....
چون وقت تنهاهیم....خاطره ی تو مرا امیدوار میکند....به همه ی دنیا!
تا برای خوشبختیت....لبخندت...آرامشت...?.تلاش کنم
من مرد بودنم را مدیون زن بودنت هستم!
..این بود قسمتی از درد دل مردانه...

تو فقط این هارو میفهمی....با زن بودنت!...

پ.ن1: مطلب دستنوشته ی یک مرد است. از وبلاگ ایشون کپی شده

پ.ن2: اینکه چرا اینجا گذاشتمش 1001 دلیل داره! یکیش اینکه به حال و هوام میخورد و به دلم نشست...

پ.ن3: زندگی شخصی ام نشانم داده که دردهای دل یک مرد میتواند خیلی عمیق و خیلی گسترده باشد

پ.ن4: میخواهم دور خودم و هم جنسانم را خط قرمز بکشم و نگویم که دل یک زن هم چقدر میتواند زخم خورده و مخزن اسرار و دردها باشد...

پ.ن5: میخواهم بگویم: زن خوب خوب است و مرد خوب هم خوب... زن بد بد است و مرد بد هم بد... مثل انشاهای دوران دبستان...

پ.ن6: یک مطلب درگوشی! لطفا همه نخوانند!! : اگر مرد بخواهد جنسیتش را به رخ بکشد و زن را راه به راه زیر توهین و تحقیر و زور بازو و حتی نیش و کنایه هایش له کند، دیگر نه زیبایی ها و عشق آن زن را خواهد داشت و نه حتی مردانگی خودش را! و زن اگر بخواهد میتواند با جنسیتش دنیایی را به آتش بکشد! طوری که هیچ مردی در دنیا نفهمد که این آتش از گور چه کسی بلند شده!!! اما چنین زنی هم دیگر نه ارزشی دارد و نه برازنده اش نام زن و نه شایسته ی مقام مادریست...


[ پنج شنبه 91/1/10 ] [ 10:24 صبح ] [ آفتابگردون ] [ نظرات () ]

بلاخره سال 1390 تمام شد

که 23 سالگیم را در آن تجربه کردم

که بعد از 6 سال تلاش و بالا و پائین، همسفر سفر عمر هم شدیم من و همسرم...

سالی که پر بود از خوبی

از تلخی

از موفقیت

از شکست

و عجیب تر از همه، وقایع سخت و امتحانات دشواری که به خصوص در نیمه ی دوم سال برایمان رقم خورده بود

داشتم با خودم فکر میکردم پستی بنویسم و نامش را بگذارم "چیزهایی که از دستشان دادیم، چیزهایی که به دست آوردیمشان"

خیلی چیزها را شاید از دست دادیم

اما خیلی بیشترش را به دست آوردیم...

نیمه ی پر لیوان را باید دید!

حالا در اولین دقایق سال نو

از خداوند حال نو میخواهم...

به معنای واقعی...............

 

ان شا الله که سال سال خوبی باشه برای همه ی دوستان خوبم، خواننده های خاموش وبلاگم، خانواده ام، و همه ی آنهایی که دلی پاک دارند...

شما هم برای ما دعا کنید

دوستتان دارم


[ سه شنبه 91/1/1 ] [ 9:12 صبح ] [ آفتابگردون ] [ نظرات () ]
          

.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

وقتی تو نیستی بلاتکلیفم مثل گل آفتابگردون در روزهای ابری...اللهم عجل لولیک الفرج...
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 185600