• وبلاگ : ياس و آفتابگردونش
  • يادداشت : سبك تر از هميشه...
  • نظرات : 4 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ياس 
    در پس تپه اي از شنهاي انتظار که هر لحظه زير پايت از کشته هاي زمان پشته ها پيش مي آيد، پيش سايه ات، کسي با نور آفتاب تو جان ميگيرد و رشد ميکند و ساقه و برگ رشيد ميکند و خوشحال است که در اين تاريکي هاي اذهان و تن ها و تنهايي کسي هست که مانند همه شان نيست و ايستاده بر قله اي از نور اين ياس را بالا ميکشد پهلوي خودش....
    ياسِ آفتابگردون ....
    14/12/90
    پاسخ

    شن هاي انتظار را دانه دانه لمس ميكنم... دانه دانه... و ميدانم كه اين تاوانيست براي يك ادعاي زيباي بزرگ... براي دست يابي به قله هاي رفيعِ بزرگترين و ناب ترين حس شناخته شده اما ناشناخته مانده ي بشريت و براي رسيدن به همان آفاق روشنايي... نيز براي ساختني سترگ...