• وبلاگ : ياس و آفتابگردونش
  • يادداشت : همسر خوب + مختار نوشت
  • نظرات : 13 خصوصي ، 25 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    اگه بفهمي دوستت، دوس جون عزيزت، مريض بوده و تو تازه فهميدي، چي کار ميکني؟!!!

    اگه دوست داشتي بيا تو وبلاگم و بهم بگو [خجالت]

    آفتابي بانو حالت بهتر شد دوس جون؟
    اوضاع خوبه؟
    آپ کن ما بيايم پيشت دلت وا شه خب!:))


    عکس چشام رو برداشتم ...

    نمي دونم شايدم اشتباه کردم ... نمي خواستم عکس کاملم رو بذارم ، فقط عکس چشام رو گذاشتم !!! از قصد سياه و سفيدش هم کردم که خيلي جذاب نباشه !!!

    مرسي بابت راهنماييت

    پاسخ

    خواهش ميكنم عسيسم :-*


    سلام

    عزيزم قهري؟!

    پس چرا سر نميزني بهم؟

    پاسخ

    سلام. اين چه حرفيه! سر ميزنم!


    سلام ياسي جونم....چرا آپ نمي کني؟

    فعلا شکر خدا داره خوب پيش ميره.....تا خبرهاي بعدي ببينيم چي ميشه Gnome

    پاسخ

    سلام عزيزم! ياسي يا آفتابي؟!
    چطوري افتابي جون...؟؟؟ همه چيز روبه راهه؟
    پاسخ

    ممنون عزيزم..........


    سلام آفتابي جون دلم واست تنگ شده بود. داستاني که نوشتي خيلي جالب بود.

    التماس دعا

    پاسخ

    سلام عزيزم. ممنون. همچنين...

    سلام

    خوبي؟

    من 100% با اين موضوع موافقم آدم دنبال هرچي بره همون هم نصيبش ميشه

    من که زياد دنبال عرفان و سلوک و اين چيزها بودم با مردي ازدواج کردم که خانواده اش با يکي از عرفا در ارتباط هستند و اون آقا زياد مياد خونشون و پدر شوهرم از شاگرده هاي درجه 1 اون هست(تو وبلاگ هم که شرح ازدواجمون هست)

    هروقت به شوخي به سيد ميگم الان ميرم گوشه خيابون واي ميستم سوار اين ماشين جينگيل بينگيلا ميشم

    ميگه به غير من کسي سوارت نميکنه خيال راحت بخواي ونخواي بيخ ريش خودمي (ميگه من هيچ وقت نگاي بد بد به ناموس مردم نکردم

    مطمئنم کسي هم نگاه به زنم نميکنه )

    ميگه شب تا صبح هم بموني تنها ماشيني که مياد جلوي پات واي ميسته فقط خودمم

    پاسخ

    سلام. ممنون... واقعا......

    سلام آفتابي جون.اون سوال رو به اين خاطر پرسيدم.دختري رو ميشناسم از يه خونواده مذهبي و خوب که البته خودش هم دختر خوبيه.تو دوره نوجوني اون موقع که هنوز عقايدش سست بوده با يکي دو نفر ارتباط تلفني داشته.حالا خواستگاري داره که اصلا مناسب اون و خونوادش نيست اهل رفاقت با دختر و مشروب و نماز و روزه هم که تعطيل.شنيديم که روابط خاص هم داشته ولي جلو دختر انکار کرده و اون دختر ساده باور کرده و به خاطر همين داستان که نوشتي و داستان هاي مشابه فکر ميکنه چون خودش يکي دو بار خطا کرده پس ديگه نبايد انتظار يه شوهر پاک داشته باشه.با نهايت افسوس ميگه من پاک نموندم اينم پاک نيست و هر کار ميکنيم بهش بفهمونيم تو توبه کردي يا اون روابطش از نوع ديگه بوده انگار نه انگار .خودش رو باخته و ميخواد جواب مثبت بده.فکر ميکنه ديگه بهتر از اين نصيبش نميشه چون خطا کرده.البته سن کمي هم داره حدود 16

    پيشنهادي راهکاري چيزي.....

    پاسخ

    سلام عزيزم. عجب!!!!!!!!! بسيار بسيار داره اشتباه ميكنه!!!!!!!!!!!!! هر چه زودتر جلوشو بگيريد!!!!!!!!!! اگه نشد حاضرم شماره تلفنم رو بدم باهاش صحبت كنم. حتما پيگيري كن ياسمين جان.
    سلام
    منو که نميشناسي ؟؟
    من از وبلاگ اسمونيام :دي
    راسش نخوندم اين مطلبي که گذاشتي
    اما سعي ميکنم بخونم البته سعي ميکنم بخونم
    موفق باشي
    پاسخ

    سلام! كم كم دارم ميشناسمت خانوم! شما زودتر منو شناختي ولي...

    آفتابي جو ن.....اين روزا خوش ميگذره با آقاتون؟؟؟

    بيا بهمون بگو ديگه

    سلام عزيزم. منم اينو شنيده بودم و خيلي خوشم مياد ازش. واقعا بهش اعتقاد دارم.

    اون کتابو هم انشالله اقامون ميخره ميخونيمش!

    راستي شما ازدواج کردين ديگه هان؟

    پاسخ

    سلام... و...........


    خيلي داستان جالبي بود

    دستت درد نکنه

    پاسخ

    خواهش...
    عدالت هم همينه، بايدم اينطور باشه...
    خيلي جالب بود، موفق باشي دوست من...
    پاسخ

    ممنون...

    سلام آفتابي جونم

    من يرام مهمه که الان کنار همسرم پاک باشم و اون هم همينطور...تا جايي که 2 يا 3 نفر از آقايون هم ترمي گاهي براي سوالات زنگ ميزدن بهم ...من ته دلم راضي نبودم...تا اينکه با مشورت همسري بهشون يه جوري رسوندم که درگيرم و تماس نگيرن

    کارشون هيچ ايرادي نداشت ها....اما حالا دلم خوشه وقتي گوشيم زنگ ميخوره....فقط دوس جوناي دخترمن :)

    پاسخ

    سلام عزيز.... خوشبخت باشيد ان شا الله
       1   2      >