وبلاگ :
ياس و آفتابگردونش
يادداشت :
يا غفار الذنوب...
نظرات :
1
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
طعم باران
من بعضي چيزها رو اصلا نمي بخشم! مثل 25 توماني هايي که تاکسي ها به بهانه ي نداشتن پول خورد به آدم نميدن! عوضش حاضر نيستن ما 25 تومان نديم. از اون طرف گرد مي کنن که به نفع خودشون تموم شده. من از اينا نمي گذرم. همش مي گم پول حرام. انشاالله آتيش بشه بهشون! چون خيلي آدماي بدجنسي ان
پاسخ
باراني جون، به نظر من آدم تا جايي كه ميتونه بايد از حق و حقوقش دفاع كنه و نذاره كوچكترين حقي ازش ضايع بشه، گاهي هم بخشيدن يه چيزايي خييييييييلي سخته چون واقعا به آدم سخت گذشته و حتي به نوعي بهش توهين شده! يادمه سال دوم راهنمايي كه بودم، گلسازي ميكردم و گلهاي چيني مو به دوستان و حتي معلم هام ميفروختم (نه براي اينكه محتاج پولش باشم، فقط براي اينكه دوست داشتم فعاليت اجتماعي و پول در آوردن رو تجربه كنم!) يه بار يكي از هم مدرسه اي هام، يه حلقه گل نرگس سفارش داد و قيمتش رو هم با هم همون اول كنار اومديم، يه پيش پرداختي هم داد كه من رفتم و با اون پول مواد اوليه ي سفارششو خريدم. خدايي ش اون حلقه گل يكي از پر زحمت ترين و حرفه اي ترين كارهام شد (واقعا اون زمان تو كارم متبحر شده بودم) و خيييييييييييييلي براي درست كردنش زحمت كشيدم و با دقت وقت گذاري كردم. تا اينكه حلقه رو آماده كردم و براش بردم. خيلي هم خوشش اومد و استقبال كرد! اما جالبه كه ديگه هيچ وقت بقيه ي پولمو بهم نداد! فكر كنم دو هزار تومن بود كه در حقيقت دستمزدم ميشد. هر بار هم كه به نوعي بهش ياد آوري ميكردم كه بقيه ي پولمو بده، از زيرش در ميرفت و بهونه مي آورد كه يه حلقه گل كه اينقدر نمي ارزه!!! (در صورتي كه من واقعا در مقابل يه حلقه گل بزرگ كه حدود 30- 40تا گل نرگس روش داشت خيلي هم دستمزد كمي گرفته بودم! جالب اينجاست كه اون دختر خانم يكي از ثروتمند ترين دانش آموزان مدرسه بود و همه از وضع عالي مالي شون خبر داشتند. شايد باورت نشه ولي اين دو هزار تومني كه ازم ضايع شد سالها تو ذهنم بود و فكر كردن بهش عذابم ميداد... تا سالها بعد هر وقت اتفاقي مي افتاد كه فكر ميكردم در حقم ظلمي شده، سعي ميكردم در جا يا يكمي بعد ترش ببخشم طرفم رو. اما تا سالها نتونستم اين دختر خانم رو ببخشم! حالا هم حتي دلگيرم از حقي كه ازم ضايع شد، ولي بخشيدمش... وقتي به اين فكر ميكنم كه اونقدر ظلم هاي بزرگي تو دنيا وجود دارند كه گاهي حتي ما فكرشون رو هم نميكنيم كه چنين ستم هايي حتي وجود داشته باشن، اونوقته كه بخشيدن خييييييييييييلي چيزها برام آسون ميشه... البته همون طور كه گفتم هيچ وقت نميذارم حقي ازم ضايع بشه، ولي اگر با وجود تمام تلاش هام، اين اتفاق افتاد، سعي ميكنم ببخشم... يا اگه در اون لحظه نتونم اين كارو بكنم، چند ساعت يا يه روز بعد يا يه مدت بعد اينكارو ميكنم... ميدوني باراني جون، فكر ميكنم اگه ما آدما نتونيم ديگران رو (به خصوص مسائل كوچيكي كه برامون پيش مياد ببخشيم، ضررش واسه خودمونه و به روان و آرامش دروني خودمون ظلم كرديم! انساني كه كينه در دلش داشته باشه، هر چند خرده ريز و جزئي (چه برسه به كينه ها و عقده هاي بزرگ) روان خودشو بيمار ميكنه... ولي با بخشش آرامش عجيبي به سراغ آدم مياد... ان شا الله كه هميشه بتونيم از حقوق بر حقمون دفاع كنيم و هميشه بتونيم ببخشيم...